سبک زندگي کنوني ما در مواجهه با غرب مدرن
بنابراین جامعه ایرانی همان طور که در برخي هويت و ارزشها، دچار بحران شده است، در سبک زندگي نيز در 100 ساله اخير به ويژه از دوران روي کار آمدن رضاخان و تجدد آمرانهاش، دچار تشتت و تذبذب بسيار در نگرشها و گرايشها، آداب و رسوم، نظامات و سنن اجتماعي، باورها و حتي باورهاي ديني خود گشته و سبک زندگي اسلامي ايراني دچار تضادها و تناقضهاي بسيار شده است، به نحوي که از جامعه ما يک جامعه شبه مدرن ساخته است که نه ميتوان آن را سنتي و اسلامي ناميد و نه ميتوان بر آن نام مدرن نهاد. بايد از اين تذبذب و مردد بودن هويتي نگران بود و این نگراني در کلام انتقادي ولي امر مسلمين کاملاً قابل درک است.
رهبر انقلاب اسلامي ميکوشند تا اين فرضيه کلان را اثبات نمايند که زيستن ايراني در زمانه کنوني، برآمده از مواجهه و نزاع دو سبک زندگي غربي و اسلامي است. تاريخ و سنت اسلامي ايراني ما سودايي ديگر و نگاهي متفاوت و معترض نسبت به غرب دارد. مشکل اين است که در عصر حاضر، تاريخ غربي تمام تاريخ بشر را پوشانده و در همه جا درباره گذشته بشر به طور کلي با موازين غربي حکم ميشود. اکنون در نگاه غربزدگان، عالم دو بخش دارد: «يک بخش متجدد و يک بخش درگير شده با سوداي تجدد.»
اکنون در جمهوري اسلامي، بيش از ۵۰ درصد نهادهاي رسمي، مروج و مقوم سبک زندگي بورژوايي هستند و اتفاق خاصي برای حل این معضل رخ نداده است. اقتصاد ايران امروز، يک اقتصاد پولمبنا در برزخ کينز و فريدمن است، يعني يک اقتصاد بورژوايي. از سوي ديگر، بيش از ۵۰ درصد علوم انساني موجود در دانشگاهها مقوم بنيانهاي حيات بورژوايي هستند: جامعهشناسي، روانشناسي، علم اقتصاد و علم مديريت. اکنون دانش استراتژي بهجاي فقه نشسته است و این خطرناک است. در علوم سياسي، ارتباطات، فلسفه و غيره نيز وضع کمابيش به همين منوال است.
نگاهي به وضعيت آگهيهاي بازرگاني در تلويزيون، روزنامهها و بيلبوردهاي سطح شهرها، عمق عمل شاگردان ادوارد برنايز در ترغيب مردم به مصرفگرايي و تعميق سبک زندگي بورژوايي را نشان میدهد. هنر در ايران امروز، بهويژه پديده سينما و رسانه، بيش از پيش بر سبيل بورژوازي ميتازد.
سبک زندگي بورژوايي، معماري ايران امروز را نابود کرده است. آپارتمانهاي با متراژ کوچک و آشپزخانههاي اُپن، حَرم و حريم خانواده را به چالش کشيده است. حکماي معماري دو پرسش را مطرح ميکنند: غايت خلقت پديده (در اينجا غايت خلقت انسان)، و ظرفيت شکل حيات آن؟ پاسخ به اين دو پرسش، معماي معماري را رقم ميزند. اگر غايت خلقت پديده (يعني انسان) در تلقي فرويدي، حيوان غيرقابل اعتماد، يا در تلقي اِرهارد و مازلو، حيوان خودشکوفاست، که چنين حيواني را طويله بس است. اما اگر غايت خلقت انسان، به تعبير قرآن «عبوديت» است، آپارتمان و سوئيت چگونه ظرفيت شکل حيات انسان را رقم خواهد زد؟ آنقدر که دغدغهی کاهش مصرف انرژي با شيشههاي دوجداره و عايقبندي لولهها وجود دارد، دغدغه نرمافزاري حفظ و صيانت از حرم و حياي ساکنان خانهها وجود ندارند.
اکنون سبک زندگي بورژوايي بخشهاي عمدهاي از ساختار جمهوري اسلامي را تشکيل داده و انقلاب فرهنگي مورد نظر امام خمینیرحمۀاللهعليه محقق نشده است. اما اينکه اين التقاط ميان اسلام و بورژوازي چه تأثيري بر مردم دارد، هرچند بيتأثير نبوده و نيست اما بر اين باوریم که مردم دين خود را از نهادهاي گوناگون جمهوري اسلامي ندارند، بلکه جمهوري اسلامي را از ايمان خود دارند. مادامي که اينگونه باشد، ميتوان اميدوار بود که انقلاب فرهنگي مردمي شکل گيرد و بورژوازي موجود در نهادها و دستگاههاي جمهوري اسلامي را بزدايد.
نظرات شما عزیزان:
